کجايي؟اي ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم

شاعر : فخرالدين عراقي

بيا در من خوشي بنگر، شبت خوش باد من رفتمکجايي؟اي ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم
ز من دلخسته ياد آور، شبت خوش باد من رفتمنگارا، بر سر کويت دلم را هيچ اگر بيني
مرا بگذاشتي بر در، شبت خوش باد من رفتمز من چون مهر بگسستي، خوشي در خانه بنشستي
مرا کان نيست اين بهتر، شبت خوش باد من رفتمتو با عيش و طرب خوش باش، من با ناله و زاري
بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتممرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند
دو لب خشک و دو ديده تر ، شبت خوش باد من رفتمبماندم واله و حيران ميان خاک و خون غلتان
نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد من رفتممنم امروز بيچاره، ز خان و مانم آواره
تو را چون نيستم در خور، شبت خوش باد من رفتممرا گويي که: اي عاشق، نه اي وصل مرا لايق
نکردي گفت من باور، شبت خوش باد من رفتمهمي گفتم که: ناگاهي، بميرم در غم عشقت
کجايي؟اي ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتمعراقي مي‌سپارد جان و مي‌گويد ز درد دل: